از دل برود هر آن که از دیده برفت.
کنایه بود یا نه, نمی دانم اما حرفش را زد!
بی آن که بداند مته ی حرف هایش قلبم را سوراخ می کند...
سرت را به گوش من بگذار و آرام بگو دوستت دارم...
از چه می ترسی؟
فردا دوباره می توانی انکار کنی...
مانده بودم بگویمت یا نه؟!
آخر می دانی خبر بدی است که امروز کمتر دوستت دارم!
کمتر از فردا!!