اسمت چه بود؟؟؟

اسمت چه بود؟؟ 

می خواهم بن بست های زندگی ام را به نامت کنم...!!! 

ایراد از ریتم ضربان قلبم است...

بالاخره پزشک بیماری ام را تشخیص داد! 

ایراد از ریتم ضربان قلبم است. 

چرا که از نوار قلبی ام فقط موسیقی دلهره آور نبودن تو شنیده می شود!!! 

می توانست این طور نباشد...

اگر می توانستم این طور نباشم... 

می توانست این طور نباشد... 

حرف هایت شبیه برف اند!

حرف هایت شبیه برف اند! 

از آن برف های بی موقع که نزدیک بهار می بارد و فقط جان شکوفه های درختان را میگیرد!!! 

سر سوزنی اگر مرا می خواست...!!!!!

سر سوزنی اگر مرا می خواست... 

زمین و زمان را به هم می دوخت!!!!! 

انگشتانم را فرو می برم در چشمانم!

انگشتانم را فرو می برم در چشمانم! 

این سد اگر فرو بریزد دنیا را آب خواهد برد... 

افتادن!

رسیده ام به حس برگی که می داند باد از هر طرف بیاید سرانجامش افتادن است... 

سرنوشت!

من از نگاه کلاغی که رفت فهمیدم که سرنوشت درختان باغمان تبر است... 

بخواب!!

امروز در گوش بچه ای که مرده به دنیا آمده بود گفتم : بخواب! 

چیزی را از دست ندادی!!  

درد دارد...

درد دارد... 

سرت به سنگی بخورد که روزی به سینه ات می زدی!!!