ناجی زندگی؛ارمند

ناجی زندگی؛ارمند

Armand the life saver
ناجی زندگی؛ارمند

ناجی زندگی؛ارمند

Armand the life saver

روز خانواده

   

اشاره

 

«ای کسانی که به خدا ایمان آورده اید، بکوشید خود و خانواده خویش را از آتش دوزخ مصون دارید»؛ چرا که «همانا زیان کارترین افراد کسانی هستند که خود و خانواده خویش را در روز قیامت به زیان انداختند. هان! این همان خسران و زیان آشکار است».

خانواده، نخستین و مهم ترین نهاد تربیت آدمی است. آغازی برای صعود به قله های انسانیت و پیمودن پله های تعالی است و فضایی که در آن ارزش های اخلاقی و اجتماعی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود و اسباب رشد و تعالی انسان به وجود می آید. خانواده، چتر عطوفت و کانون مهرورزی است. باغستانی است که در آن، باغبان تربیت با سخت کوشی و تلاش دایمی، فرزندان را از گزند آفات روحی، روانی و محیطی دور می سازد و با تربیت و آموزش درست، در باروری استعدادها و استقلال شخصیت تأثیر بسزایی ایفا می کند. این مقاله دربردارنده چند پیام کوتاه درباره این کانون پرمهر و مهم است.

سیره معصومان و خانواده 

پذیرش مسئولیت خانواده 

هنگامی که در صدر اسلام، آیه ای درباره عذاب دوزخیان نازل شد، چند تن از جوانان از ترس گرفتاری به چنین عذابی، سر به بیابان نهادند و زندگی عادی خویش را رها کردند. همسران آنان خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و شرح حال شوهران خود را بازگفتند. حضرت از این ماجرا ناراحت شد، به سوی مسجد شتافت و چنین فرمود: «من که پیامبر شما هستم، همسر اختیار کرده ام، غذا می خورم و از بدنم نگه داری می کنم و در میان اجتماع به سر می برم و با مردم تماس دارم. هر کس از سنت و روش من روی برگرداند، از من نیست». 

تقسیم کار در خانواده 

حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه علیهاالسلام پس از تشکیل زندگی مشترک، تقسیم کارهای خانه را به نظر و مشورت رسول اکرم صلی الله علیه و آله واگذاشتند. آنان به آن حضرت گفتند: یا رسول الله! ما دوست داریم ترتیب و تقسیم بندی کارهای خانه مان با شما باشد. پیامبر نیز کارهای بیرون خانه را بر عهده علی علیه السلام و کارهای داخلی را بر عهده حضرت زهرا علیهاالسلام گذاشت. علی و فاطمه علیهاالسلام نیز از اینکه نظر رسول خدا صلی الله علیه و آله را در زندگی خصوصی خود دخالت داده اند، بسیار خرسند بودند.

آموزش شجاعت و خداشناسی به کودک هنگام بازی

در روایتی آمده است: هنگامی که امام حسن علیه السلام کودکی خردسال بود، فاطمه زهرا علیهاالسلام با او بازی می کرد و هنگام بازی، فرزند خود را بالا و پایین می انداخت. در آن حال درس شجاعت و شهامت به او می آموخت و در شعری که ترجمه آن چنین است، می فرمود:

ای حسن! مانند پدرت باش بند اسارت را از گردن بگشای
خداوندِ احسان کننده را پرستش کن و هرگز با کینه توزان دوستی نکن

پاداش عدالت میان فرزندان

زنی با دو فرزند کوچکش بر عایشه، همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شد. عایشه، سه دانه خرما به زن داد. مادر به هر یک از بچه ها یک دانه خرما داد. یک دانه دیگر را نیز نصف کرد و نیمی از آن را به هریک از بچه ها داد. چون پیامبر به خانه برگشت، عایشه جریان را برای آن حضرت تعریف کرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: آیا از کار آن زن تعجب کردی؟ خدا به دلیل رعایت عدالت و مساوات، آن زن را به بهشت خواهد برد. حضرت در جای دیگری فرموده است: «خداوند دوست دارد میان فرزندانتان عادلانه رفتار کنید، حتی در بوسیدن آنها». 

خانواده؛ سرچشمه پیشرفت جامعه 

اگر در سرچشمه ترقی و پیشرفت تمدن بیندیشیم و در جست وجوی منبع شعاع ارزش ها، فضیلت ها، کارهای نیک و خاستگاه های اخلاق در محافل اجتماعی باشیم، خواهیم دید که همه اینها از نظام خانواده هایی به هم پیوسته و سرشار از عاطفه سرچشمه می گیرد. پس اگر بنای خانواده در جامعه بر پایه فضیلت و اخلاقی نیکو استوار باشد، روح همکاری، برادری و محبت بر آن جامعه حاکم خواهد شد و آن جامعه با اتحاد و انسجام، اهلیت پذیرش امانت الهی را در زندگی خواهد داشت. اگر خانواده به انحراف، بدی ها و پراکندگی گرایش داشته باشد، جامعه به تزلزل و انحطاط خواهد گرایید و اگر زمینه این انحراف ها بیشتر شود، جامعه به گمراهی و تباهی کشیده خواهد شد. بنابراین، خانواده، هویت جامعه و نشانه های امت را بر دوش می کشد و اگر آن را به یک هرم تشبیه کنیم، پدر در رأس این هرم، مسئول مراقبت و حمایت از همسر خویش است که او نیز پایه دوم خانواده و مسئول تربیت فرزندان و سامان دهی امور خانه است. 

نقش مرد در خانواده 

پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله فرمود:

خداوند رحمت کند پدری را که فرزندش را بر نیکی کردن بر خود کمک کند.

نشستن مرد نزد زن و فرزندش، نزد خداوند محبوب تر از اعتکاف در مسجد من است.

امام سجاد علیه السلام فرمود:

خداوند از آن کس خشنودتر است که خانواده خود را بیشتر در رفاه و نعمت قرار دهد.

حق زن این است که بدانی خداوند او را مایه آرامش و انس تو قرار داده است و بدانی این نعمتی است که خداوند به تو داده. پس باید او را گرامی داری و با وی نرمی کنی.

امام صادق علیه السلام فرمود:

مرد برای اداره منزل و خانواده خود به سه ویژگی نیاز دارد که اگر در طبیعت او نباشد، باید خود را با تکلّف به آنها وادارد: خوش رفتاری، گشاده دستی سنجیده و غیرت برای حفاظت از آنها. 

نقش زن در خانواده 

پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله فرمود:

هر زنی که در خانه شوهر خود به قصد انجام دادن کارهای خانه چیزی را جا به جا کند، خداوند به او نظر می کند و هر که خداوند به او نظر کند، عذابش نمی دهد.

زنی که شوهر خود را به کارهایی وادار می کند که او توانایی انجام دادن آنها را ندارد، هیچ یک از کارهای نیکش پذیرفته نخواهد شد.

امام باقر علیه السلام فرمود:

برای زن نزد پروردگارش هیچ شفاعت کننده ای کارسازتر از خشنودی شوهرش نیست.

امام صادق علیه السلام فرمود:

خوش بخت است خوش بخت، زنی که شوهر خود را گرامی می دارد و آزارش نمی دهد و در همه حال از وی فرمان می برد. 

وظیفه فرزند در خانواده 

پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله فرمود:

خوشا به حال کسی که به پدر و مادرش نیکی کند؛ خداوند عمرش را زیاد می کند.

امام علی علیه السلام فرمود:

نیکی به پدر و مادر، بزرگ ترین فریضه است.

امام صادق علیه السلام فرمود:

پدر و مادر را بر فرزند سه حق است: در همه حال شکرگزار آنها باشد، در هر چه او را امر و نهی می کنند، به جز معصیت خدا، اطاعتشان کند و در نهان و آشکار خیرخواه آنان باشد.

امام رضا علیه السلام فرمود:

خداوند به سپاس گزاری از خود و پدر و مادر فرمان داده است. پس هر کس از پدر و مادرش سپاس گزاری نکند، خداوند را سپاس نگفته است.

برای رسانه

الف) زیرنویس

پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله فرمود: باایمان ترین مردم، خوش اخلاق ترینِ آنها و مهرورزترینشان با خانواده خود است.

امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس به خانواده اش نیکی کند، عمرش زیاد شود.

امام رضا علیه السلام فرمود: نیکی کردن به پدر و مادر واجب است، اگرچه مشرک باشند و نباید در معصیت خالق از آنان اطاعت کرد.

مرد در زندگی خود، نمی تواند تکیه گاه و پشتیبانی بهتر از همسر نیک سیرت و بااخلاق به دست آورد.

جامعه، هستی خود را از خانواده می گیرد.

ب) پرسش های مسابقه ای

1. بهترین روش برای فراخوانی فرزندان به کارهای نیک چیست؟

الف) تشویق ب) تبلیغ زبانی ج) رفتار شایسته د) تنبیه

2. هدف از ازدواج در اسلام چیست؟

الف) رسیدن به آرامش روحی و روانی ب) تکامل همسران

ج) حفظ نسل د) هر سه مورد

3. تزلزل بنیان های خانواده در غرب از چه زمانی آغاز شد؟

الف) با انقلاب صنعتی ب) با انقلاب کشاورزی

ج) پس از جنگ جهانی اول د) پس از جنگ جهانی دوم

4. منظور از دوره وزارت فرزندان کدام دوره است؟

الف) قبل از بلوغ فرزندان ب) دوران نوجوانی و جوانی

ج) هفت سال اول زندگی د) هفت سال سوم زندگی

ج) پرسش های مردمی

1. آیا بر رفتار فرزندانتان نظارت دارید، چگونه؟

2. آیا تاکنون در حل مشکلات خانوادگی با کسی مشورت کرده اید؟ با چه کسی؟

3. اثرگذاری برنامه های تلویزیونی بر فرزندان شما چگونه بوده است؟

4. یک خانواده در جامعه کنونی به جز مسائل اقتصادی با چه مشکلاتی روبه روست؟

5. آیا از ازدواج خود راضی هستید، چرا؟

6. ویژگی های خانواده خوب را برشمارید؟

7. چه عواملی در استواری رابطه همسران نقش دارد؟

8. الگوهای شما در زندگی مشترک خانوادگی چه کسانی هستند؟ چرا این الگوها را برگزیده اید؟

د) پرسش های کارشناسی

1. پدیده جهانی شدن در آینده چه اثری بر خانواده ها خواهد گذاشت؟

2. به گفته کارشناسان، خانواده ایرانی در حال پیمودن دوران گذار است. این پدیده را توضیح دهید.

3. عوامل تشدیدکننده شکاف نسل ها را برشمارید؟

4. وظیفه خانواده به ویژه پدر و مادر در برابر شکاف نسل ها چیست؟

5. ریشه های خانوادگی ناسازگاری زناشویی جوانان را برشمارید.

6. خانواده در برابر آموزش و پرورش فرزندان چه وظیفه ای دارد؟

7. وظیفه خانواده در برابر بهره گیری از تکنولوژی جدید (رایانه، اینترنت و...) در درون خانه چیست؟

8. پدر و مادر، پیش گیری از نابهنجاری فرزندان را از کجا باید آغاز کنند؟

ه) معرفی منابع

1. محمدجواد باهنر، گفتارهای تربیتی، نشر فرهنگ اسلامی، چاپ چهارم، 1374.

2. احمد بهشتی، خانواده در قرآن، طریق القدس، چاپ اول، 1361.

3. علی اکبر بابازاده، مسائل ازدواج و حقوق خانواده، دفتر تحقیقات و انتشارات بدر، چاپ سوم، 1375.

4. نعمت الله تقوی، جامعه شناسی خانواده، پیام نور، فروردین 1367.

5. یدالله جهان گرد، نحوه رفتار والدین با فرزندان، انجمن اولیا و مربیان، چاپ چهارم، 1374. 

روز مباهله

بهت نجران در ابهت اهل بیت  

 

  

بخش با صفای « نجران » ، با هفتاد دهکده تابع خود ، در نقطه مرزی حجاز و یمن قرار گرفته است . در آغاز طلوع اسلام ، این نقطه تنها منطقه مسیحی نشین حجاز بود که به دلایلی از بت پرستی دست کشیده ، و به آئین مسیح گرویده بودند.

پیامبر اسلام به موازات مکاتبه با سران دول و مراکز مذهبی جهان ، نامه ای به اسقف نجران ، نوشت و طی آن نامه، ساکنان نجران را به آئین اسلام دعوت نمود. اینک فرازی از نامه آن حضرت: « به نام خدای ابراهیم ، اسحاق و یعقوب. ( این نامه ای است) از محمد پیامبر خدا به اسقف نجران : خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب را حمد و ستایش می کنم ، و شما را از پرستش « بندگان» ، به پرستش « خدا» دعوت می نمایم . شما را دعوت می کنم که از ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند وارد آئید ، اگر دعوت مرا نپذیرفتید ( لااقل ) باید به حکومت اسلامی مالیات (جزیه) بپردازید ( که در برابر این مبلغ کم ، از جان و مال شما دفاع می کند) و در غیر این صورت به شما اعلام خطر می شود. »

نمایندگان پیامبر که حامل نامه بودند ، وارد نجران شده و نامه پیامبر را به اسقف مسیحیان نجران دادند. وی نامه را با دقت خواند و برای تصمیم ، شورایی مرکب از شخصیتهای بارز مذهبی و غیر مذهبی تشکیل داد. شورا نظر داد که گروهی به عنوان « هیئت نمایندگی نجران » به مدینه بروند ، تا از نزدیک با پیامبر صلی الله علیه و آله دیدار کرده ، دلائل نبوت ایشان را مورد بررسی قرار دهند . بدین ترتیب ،  شصت تن از ارزنده ترین و داناترین مردم نجران انتخاب گردیدند ، که در رأس آنان سه تن از پیشوایان مذهبی قرار داشت:

1- « ابو حارثة بن علقمه» ، اسقف اعظم نجران که نماینده رسمی کلیساهای روم در حجاز بود.

2- « عبدالمسیح» ، رئیس هیئت نمایندگی که به عقل ، تدبیر و کاردانی شهرت داشت.

3- « اَیهَم» ، که فردی کهنسال و یکی از شخصیتهای محترم ملت نجران به شمار می رفت.


مذاکره نمایندگان نجران 

بالاخره نمایندگان نجران ، به دیدار پیامبر اکرم (ص) آمده و به مذاکره پرداختند ، در این مطلب،گوشه ای از مذاکرات آنها می پردازیم :

پیامبر (ص) ، من شما را به آئین توحید ، پرستش خدای یگانه و تسلیم در برابر اوامر او دعوت می کنم . سپس آیاتی چند از قرآن برای آنان تلاوت نمود.

نمایندگان نجران: اگر منظور از اسلام ، ایمان به خدای یگانه جهان است ، ما قبلاً به او ایمان آورده و به احکام وی عمل می نمائیم.

پیامبر اکرم : اسلام علائمی دارد و برخی از اعمال شما ، حاکی است که به اسلام واقعی نگرویده اید . چگونه می گوئید که خدای یگانه را پرستش می کنید ، حال آنکه شما صلیب را می پرستید ، از خوردن گوشت خوک پرهیز نمی کنید و برای خدا فرزند قائلید؟

نمایندگان نجران : ما او را (مسیح) خدا می دانیم زیرا او مردگان را زنده کرد بیماران را شفا بخشید ، و از گِل پرنده ای ساخت و آن را به پرواز درآورد ، و تمام این اعمال حاکی است که او خدا است.

پیامبر اکرم: نه ! او بنده خدا و مخلوق او است ، که خدا او را در رحم مریم قرار داد و این قدرت و توانایی را خدا به او داده است.

یکی از نمایندگان نجران: آری او فرزند خدا است زیرا مادر او مریم ، بدون اینکه با کسی ازدواج کند ، او را به دنیا آورده است . پس پدر او خدای جهان می باشد.

در این هنگام ، فرشته وحی نازل گردید و به پیامبر گفت که به آنان بگوید : « وضع حضرت عیسی از این نظر مانند حضرت آدم است که او را با قدرت بی پایان خود ، بدون اینکه دارای پدر و مادری باشد از خاک آفرید. » ( آل عمران /59)

نمایندگان نجران : گفت و گوهای شما ما را قانع نمی کند. راه این است که در وقت معینی با یکدیگر مباهله نمائیم ، و بر دروغگو نفرین بفرستیم ، و از خدا بخواهیم دروغگو را هلاک و نابود کند.

در این هنگام ، حضرت جبرائیل نازل گردید ، آیه مباهله را  آورد و پیامبر را مأمور ساخت تا با کسانی که با او مجادله می کنند و حق را نمی پذیرند به مباهله برخیزد:

« فمن حاجک فیه من بعد ما جائک من العلم فقـُل تعالوا نَدعُ ابنائنا وَ ابنائکُم وَ نِسائنا و نِسائکُم وَ انفُسَنا وَ انفُسَـکُم ثُمَّ نبتـَهـِل فـَنَجعل لعنة الله علی الکاذبین.» ( آل عمران /61)

طرفین به فیصله دادن مسئله از طریق مباهله آماده شدند و قرار بر این شد که فردای آن روز برای اثبات حقانیت خود مباهله نمایند.


پیامبر اکرم به مباهله می رود 

وقت مباهله فرا رسید . قبلاً پیامبر و هیئت نمایندگی « نجران» ، توافق کرده بودند که مراسم مباهله در نقطه ای خارج از شهر مدینه، در دامنه صحرا انجام بگیرد. پیامبر از میان مسلمانان و بستگان خود ، فقط چهار نفر را برگزید که در این حادثه تاریخی شرکت نمایند. این چهار تن ، جز علی بن ابی طالب (ع) ، فاطمه دختر پیامبر (س) و حسن و حسین علیهما السلام نبودند ، زیرا در میان تمام مسلمانان نفوسی پاک تر ، و ایمانی استوارتر از ایمان این چهار تن ، وجود نداشت.

پیامبر (ص) ، فاصله منزل و نقطه ای را که قرار بود در آنجا مراسم مباهله انجام گیرد ، با وضعی خاص طی نمود. او در حالی رهسپار محل قرار شد که حضرت حسین (ع) را در آغوش و دست حضرت حسن (ع) را در دست داشت ، فاطمه (س) به دنبال آن حضرت و علی بن ابی طالب (ع)  پشت سر وی حرکت می کردند ؛ پیامبر (ص) این چنین  گام به میدان مباهله نهاد ، او پیش از ورود به میدان « مباهله» ، به همراهان خود گفت: من هر وقت که دعا کردم ، شما دعای مرا با گفتن آمّین بدرقه کنید.

سران هیئت نمایندگی نجران ، پیش از آنکه با پیامبر (ص) روبرو شوند به یکدیگر می گفتند: هرگاه دیدید که « محمد» ، افسران و سربازان خود را به میدان مباهله آورد ، و شکوه مادی و قدرت ظاهری خود را نشان ما داد در این صورت ، وی فردی غیر صادق است و اعتمادی به نبوت خود ندارد. ولی اگر با فرزندان و جگر گوشه های خود به « مباهله» بیاید و با وضعی وارسته از هر نوع جلال و جبروت مادی ، رو به درگاه الهی گذارد ؛ پیداست که پیامبری راستگو است و به قدری به خود ایمان و اعتقاد دارد که نه تنها حاضر است خود را در معرض نابودی قرار دهد ، بلکه با جرأت هر چه تمامتر ، حاضر است عزیزترین و گرامی ترین افراد نزد خود را ، در معرض فنا و نابودی قرار دهد.

سران هیئت نمایندگی در این گفتگو بودند که ناگهان ، چهره نورانی پیامبر اکرم (ص) با چهار تن دیگر نمایان گردید.

همگی با بهت و حیرت به چهره یکدیگر نگاه کردند ، و از اینکه او فرزندان معصوم و بی گناه ، و یگانه دختر و یادگار خود را به صحنه مباهله آورده ؛ انگشت تعجب به دندان گرفتند. آنان دریافتند که پیامبر ، به دعوت و دعای خود اعتقاد راسخ دارد والّا یک فرد مردد ، عزیزان خود را در معرض بلای آسمانی و عذاب الهی قرار نمی دهد.

اسقف نجران گفت: من چهره هائی را می بینم که هر گاه دست به دعا بلند کنند و از درگاه الهی بخواهند که بزرگترین کوهها را از جای بکند ، فوراً کنده می شود. بنابراین ، هرگز صحیح نیست ما با این افراد ِ با فضیلت ، مباهله نمائیم ؛ زیرا بعید نیست که همه ما نابود شویم ، و ممکن است دامنه عذاب گسترش پیدا کند ، همه مسیحیان جهان را بگیرد و در روی زمین حتی یک مسیحی باقی نماند.


انصراف هیئت نمایندگی از مباهله 

هیئت نمایندگی با دیدن وضع یاد شده ، وارد شور شدند و به اتفاق آراء تصویب کردند که هرگز وارد مباهله نشوند ، آنان حاضر شدند که هر سال مبلغی به عنوان «جزیه» ( مالیات سالانه ) بپردازند و در برابر آن ، حکومت اسلامی از جان و مال آنان دفاع کند. پیامبر اکرم (ص) رضایت خود را اعلام کرد و قرار شد آنها هر سال در ازای پرداخت مبلغی جزئی ، از مزایای حکومت اسلامی برخوردار گردند.

سپس پیامبر اکرم (ص) فرمود: عذاب ، سایه شوم خود را بر سر نمایندگان مردم نجران گسترده بود و اگر از درِ ملاعنه و مباهله وارد می شدند ، صورت انسانی خود را از دست داده ، در آتشی که در بیابان برافروخته می شد ، می سوختند و دامنه عذاب به سرزمین« نجران» نیز کشیده می شد.

منبع: فروغ ابدیت ، جعفر سبحانی ،  ج2.

عید سعید غدیر خم

 

عید سعید غدیر خم

واقعه غدیر حادثه اى تاریخى نیست که در کنار دیگر وقایع بدان نگریسته شود. غدیر تنها نام یک سرزمین نیست. یک تفکر است، نشانه و رمزى است که از تداوم خط نبوّت حکایت مى کند. غدیر نقطه تلاقى کاروان رسالت با طلایه داران امامت است.

آرى غدیر یک سرزمین نیست، چشمه اى است که تا پایان هستى مى جوشد، کوثرى است که فنا برنمى دارد، افقى است بى کرانه و خورشیدى است عالمتاب.

و غدیر، روز حماسه جاوید، روز ولایت، روز امامت، روز وصایت، روز اخوت، روز رشادت و شجاعت و شهامت و حفاظت و رضایت و صراحت ‏شناخته شد. روز نعمت، روز شکرگزارى، روز پیام رسانى، روز تبریک و تهنیت، روز سرور و شادى و هدیه فرستادن، روز عهد و پیمان و تجدید میثاق، روز تکمیل دین و بیان حق، روز راندن شیطان، روز معرفى راه و رهبر، روز آزمون، روز یأس دشمن و امیدوارى دوست و خلاصه روز اسلام و قرآن و عترت، روزى که پیروان واقعى مکتب حیات‏بخش اسلام آن را گرامى مى دارند و به همدیگر تبریک مى ‏گویند.
 

رخداد غدیر در ذی حجه سال دهم هجری، تنها یک حادثه تاریخی نیست؛

غدیر، تنها نام یک سرزمین نیست، یک تفکر است؛

نشانه ای است از تداوم خط نبوت؛

چشمه ای است که تا پایان هستی می جوشد؛

غدیر، روز اکمال دین، اتمام نعمت و موجب خشنودی خداست؛

روز بزرگ، روز گشایش و روز تکامل است؛

غدیر، نه تاریخ است، نه جغرافیا و نه روایت، بلکه ولایت است؛

پیشوند غدیر، رسالت است و پسوند آن، ولایت و امامت.

پیام تبریک

غدیر، سرچشمه همیشه جوشان ولایت است که از سینه تفتیده «خم» به جام محبت دوست داران پیامبر و خاندانش جاری است. غدیر، شایسته هر ثناست که وحی از او پیراست و محمد بدو آراست و اسلام از او برخاست. غدیر، تفسیر بدر و احد و شأن نزول صفین و نهروان است. بدر، عدالت می خواست؛ احد، شجاعت آرزو می کرد؛ خیبر تماشای صداقت را تمنا داشت و غدیر، آمین آن همه ثنا و دعا بود. غدیر، روز انسان است. غدیر، تداوم رسالت محمد صلی الله علیه و آله در ولایت علی علیه السلام است. غدیر، عید پیمان و میثاق و عهد است. غدیر، عید عدالت و رهبری است. عید امامت و ولایت بر عاشقان مبارک باد.

کوثری از مِیِ غدیر

پیامبر در سال دهم هجرت حج گزارد و به سوی مدینه بازگشت. در روز هجدهم ذی حجه که قافله های بسیاری پیش از پیامبر حرکت می کردند و عده ای از پسِ حضرت می آمدند، پیامبر به سرزمین غدیر خم رسید. او به فرمان الهی دستور داد سواران و پیادگان توقف کنند، آنان که رفته اند، بازآیند و آنان که نیامده اند، برسند. سپس بر انبوهی از جهاز شتران فراز رفت و خدای را سپاس گفت و از اینکه به زودی از میان آنان خواهد رفت، خبر داد. سپس از آنان خواست درباره چگونگی ابلاغ رسالت وی گواهی دهند. مردمان فریاد برآوردند: شهادت می دهیم که تو پیام حق را ابلاغ کردی، نصیحت کردی و جهاد نمودی. خداوند تو را پاداش نیکو دهد.

آن گاه از جایگاه والای خود در میان امت سخن گفت و از آنان بر اولویت خود گواه خواست و پس از شنیدن پاسخ های یک صدا و بلند، دست علی علیه السلام را گرفت و با شکوهی شگرف و فریادی رسا فرمود: «من کنت مولا فعلی مولاه.» سه بار این جمله را تکرار و بر یاوران و پذیرندگان ولایت او دعا کرد.

ویژگی های علی علیه السلام از دیدگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله

حضرت محمد صلی الله علیه و آله بارها با اشاره به موقعیت معنوی امام علی علیه السلام ، بر فضیلت های آن حضرت و وصی بودن ایشان تأکید ورزیده است. آن حضرت در گفتاری به دخترش، فاطمه علیهاالسلام می فرماید: «ای فاطمه! آیا خشنود نیستی من تو را به همسری کسی درآوردم که اسلامش پیش تر از دیگران و دانشش بیشتر از همگان است؟ به راستی، خدای تعالی به اهل زمین توجه فرمود و از میان ایشان، پدرت را برگزید و او را پیامبر قرار داد. بعد دوباره به آنها توجه فرمود و از ایشان شوهرت را برگزید و او را وصی قرار داد.» سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «ای فاطمه! به راستی برای علی فضیلت هایی است که هیچ کس آن را ندارد: تو که بانوی زنان بهشتی، همسر او هستی. دو نتیجه و زاده رحمت، حسن علیه السلام و حسین علیه السلام که فرزندزادگان من هستند، فرزندان او هستند. برادرش، جعفر بن ابی طالب کسی است که با دو بال در بهشت آراسته گردیده است و با فرشتگان هر کجا خواهد، پرواز می کند. علم اولین و آخرین نزد اوست. او نخستین کسی است که به من ایمان آورد. او آخرین کسی است که هنگام مرگ با من دیدن می کند. او وصی من و وارث همه اوصیاست».

غدیر در قرآن

آیه ای که پیش از اعلام رسمی ولایت امیر مؤمنان علی علیه السلام نازل شد، از یک سو، بیان گر اهمیت فوق العاده غدیر و از سوی دیگر، نشان دهنده نگرانی های رسول خدا صلی الله علیه و آله در این باره است: «ای پیامبر! آنچه را از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً [به مردم] برسان و اگر [این کار را[ نکنی، رسالت او را انجام نداده ای. خداوند تو را از [خطرهای احتمالی [مردم نگه می دارد و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمی کند.» قرآن کریم، آشکارا اعلام نشدن ولایت علی علیه السلام را با ناتمام ماندن رسالت الهی برابر می داند و در مقابل نگرانی هایی که رسول خدا صلی الله علیه و آله داشت، وعده حفظ و حراست به ایشان داده می شود.

آیه ای که پس از اعلام ولایت امام علی علیه السلام در غدیر نازل شد، موجی از شادی را در دل های مؤمنان پدید آورد و آرامش و اطمینان خاطر به آنان بخشید: «امروز کافران از [زوال] دین شما ناامید شدند. بنابراین، از آنها نترسید و از من بترسید. امروز دین شما را کامل و نعمت ها را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان آیین [جاودان] شما پذیرفتم».

غدیر در کلام معصومان علیهم السلام

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

شیخ صدوق در کتاب امالی، روایتی از امام باقر علیه السلام و آن حضرت از پدران پاکش نقل می کند که روزی رسول اکرم صلی الله علیه و آله رو به امیر مؤمنان علی علیه السلام کرد و فرمود: «ای علی! خداوند آیه شریفه یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ را درباره ولایت تو بر من نازل کرد، تا آن را تبلیغ کنم. به یقین، کسی که خدا را بدون ولایت تو ملاقات کند، عملش باطل است».

حضرت فاطمه علیهاالسلام

از فاطمه زهرا علیهاالسلام پرسیدند که آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله پیش از رحلتش درباره امامت امیر مؤمنان علی علیه السلام چیزی فرمود؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: «عجبا! آیا روز غدیرخم را فراموش کرده اید؟»

امام حسن علیه السلام

امام حسن علیه السلام فرمود: امت مسلمان از پیامبر شنیدند که درباره پدرم فرمود: او برای من همچون هارون برای موسی علیه السلام است. همچنین دیدند که رسول خدا صلی الله علیه و آله او را در غدیرخم به عنوان امام نصب کرد.

امام حسین علیه السلام

امام حسین علیه السلام پیش از مرگ معاویه، خانه خدا را زیارت کرد. سپس بنی هاشم را گرد آورد و فرمود: آیا می دانید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، علی علیه السلام را در روز غدیرخم به جانشینی خود برگزید؟ همگی گفتند: بله.

امام زین العابدین علیه السلام

ابن اسحاق، تاریخ نگار معروف می گوید: به علی بن حسین علیه السلام گفتم: «من کنتُ مولاه فعلیٌ مولاه» یعنی چه؟ حضرت فرمود: پیامبر خدا به مردمان خبر داد که امام بعد از خودش، امیر مؤمنان علی علیه السلام است.

امام محمدباقر علیه السلام

اَبان بن تَغلب می گوید: از امام باقر علیه السلام درباره این سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله «من کنتُ مولاه فعلیٌ مولاه» پرسیدم. آن حضرت در پاسخ پیامبر فرمود: به مردمان گفت که امیر مؤمنان علی علیه السلام در میان مردم، جای گزین من خواهد بود.

امام صادق علیه السلام

در دوران زندگی امام صادق علیه السلام بر اثر جوّ مناسبی که برای نشر معارف اهل بیت علیهم السلام پیش آمد، حدیث غدیر بیش از همه دوره ها مطرح شده است. آن حضرت درباره روز غدیر می فرماید: «رسول خدا صلی الله علیه و آله در غدیر خم برای امیر مؤمنان علی علیه السلام پیمان گرفت و مردم به ولایت او اقرار کردند. خوشا به حال آنان که بر ولایت او ثابت قدم ماندند و وای بر کسانی که آن پیمان را شکستند».

امام کاظم علیه السلام

در روزهایی که امام کاظم علیه السلام در زندان بود، روزی هارون، خلیفه عباسی ایشان را احضار کرد و درباره ولایت اهل بیت علیهم السلام بر مردم پرسید. حضرت فرمود: ما می گوییم ولایت همه خلایق با ماست. دلیل ما، سخن پیامبر در غدیر خم است که فرمود: «من کنتُ مولاه فعلیٌ مولاه».

امام حسن عسکری علیه السلام

حسن بن ظریف می گوید: به امام عسکری علیه السلام نامه نوشتم و پرسیدم معنای سخن پیامبر درباره امیر مؤمنان علی علیه السلام چیست که فرمود: «من کنتُ مولاه فهذا علیٌ مولاه.» حضرت فرمود: مقصود حضرت آن بود که او را نشانه ای قرار دهد که هنگام اختلاف، حزب خداوند با آن شناخته شوند.

پاس داشت غدیر؛ سنت نبوی

جوامع بشری نیازمند یادآوری و حضور همیشگی هویت های فرهنگی و اصالت های معنوی است. زنده نگه داشتن شعایر الهی، رسالتی است که مرزبانان عقیده و ایمان، از جمله رسول اکرم صلی الله علیه و آله بر آن تأکید داشته اند. از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمود: «به من تبریک بگویید؛ زیرا خداوند مرا به پیامبری و اهل بیتم را به امامت ممتاز ساخته است».

در روایت دیگری پس از ذکر حدیث غدیر آمده است: «سپس رسول گرامی در خیمه مخصوص خویش نشست و به امیر مؤمنان علی علیه السلام دستور داد در خیمه دیگری بنشیند و به مردم امر فرمود به حضور علی علیه السلام برسند و به او تبریک بگویند.» اینک و در عصر ما، شناختن مرزهای بلند غدیر، بازگویی این شکوه و جشن و سرور این عید بزرگ، در راستای آن پاس داشت است.

آداب غدیر

در تاریخ اسلام، غدیر و امامت همان اندازه اهمیت دارد که روز مبعث؛ زیرا غدیر، امامت را به وجود آورد و ادامه رسالت بود. حاج میرزا جواد ملکی تبریزی در این باره می نویسد: «روز غدیر نسبت به مبعث، به منزله باطن از ظاهر و به منزله روح از انسان است؛ زیرا هر چه در مبعث از خیر و سعادت وجود دارد، مشروط به ولایت امیر مؤمنان و امامان است».

به دلیل اهمیت عید غدیر به عنوان بزرگ ترین و مهم ترین اعیاد اسلامی است که آداب بی شماری برای آن بیان شده است. فراوانی آداب و اعمال این روز، با اعمال هیچ روزی قابل مقایسه نیست و در این آداب و اعمال، همه گروه ها مورد خطاب قرار گرفته اند. از جمله آداب عبادی این روز به نماز شب و روز غدیر، نماز مسجد غدیر، روزه، یاد خدا و پیامبر، زیارت امیر مؤمنان علی علیه السلام و غسل می توان اشاره کرد.

همچنین جشن و عید گرفتن، تبریک و تهنیت به پیامبر، امیر مؤمنان و یکدیگر، دید و بازدید، صدقه دادن، دیدار با رهبری و بیعت و اتحاد و اجتماع، از جمله آداب اجتماعی و سیاسیِ سفارش شده در این روز است.

تبریک و تهنیت غدیر

سنت دیرینه در غدیر، تبریک خاص آن است که مفاهیم والای این روز را بازتاب می دهد. امام صادق علیه السلام فرمود: «هرگاه در این روز، برادر مؤمن خود را ملاقات کردی، بگو: شکر خدای که ما را به این روز گرامی داشته و از مؤمنان و وفاداران به پیمانی قرار داده است که با ما بسته و ما را از منکران و تکذیب کنندگان روز قیامت قرار نداده است».

امام رضا علیه السلام نیز فرمود: «در این روز به یکدیگر تبریک و تهنیت بگویید و هرگاه برادر مؤمن خود را ملاقات کردید، بگویید: سپاس خدایی را که ما را از تمسک کنندگان به ولایت امیر مؤمنان علی علیه السلام قرار داده است».

شکوه غدیر در شعر و ادب پارسی

فردوسی

حماسه سرای بزرگ ایران، حکیم ابوالقاسم فردوسی می گوید:

چه گفت آن خداوند تنزیل و وحیخداوند امر و خداوند نهی
که من شهر علمم، علی یم در استدرست این سخن گفتِ پیغمبر است
گواهی دهم این سخن راز اوستتو گویی دو گوشم به آواز اوست
اگر چشم داری به دیگرسرایبه نزد نبی و وصی گیر جای
منم بنده اهل بیت نبیستاینده خاک پای وصی
خود آن روز نامم به گیتی مبادکه من نام حیدر نیارم به یاد
بر این زادم و هم بر این بگذرمیقین دان که خاک پیِ حیدرم

حکیم توس در این ابیات هرگاه از امام علی علیه السلام یاد می کند، بیش از هر وصف دیگر، بر وصایت ایشان تأکید می ورزد و از ایشان با عنوان وصی یاد می کند.

مولوی

جلال الدین محمد مولوی بلخی در دیوان شمس تبریزی می گوید:

تا صورت پیوند جهان بود، علی بودتا نقش زمین بود و زمان بود، علی بود
شاهی که ولی بود و وصی بود، علی بودسلطان سخا و کرم و جود، علی بود...
آن شیر دلاور که ز بهر طمع نفسدر خوان جهان پنجه نیالود، علی بود
آن کاشف قرآن که خدا در همه قرآنکردش صفت عصمت و بستود، علی بود

مولانا در این غزل، مولا علی علیه السلام را با اوصافی همچون ولی، وصی و معصوم به نص قرآن ستایش می کند. او در دفتر ششم مثنوی به تفسیر حدیث «من کنتُ مولاه فعلیٌ مولاه» می پردازد و می گوید:

زین سبب پیغمبر با اجتهادنام خود و آن علی مولا نهاد
گفت هر کس را منم مولا و دوستابن عمّ من، علی، مولای اوست

سعدی

شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی در قصیده ای، امیر مؤمنان را سردار اتقیا و معصوم معرفی می کند:

کسی را چه زور و زَهره که وصف علی کندجبار در مناقب او گفته: هل اتی...
دیباچه مروت و سلطان معرفتلشکرکش فتوت و سردار اتقیا
فردا که هر کسی به شفیعی زنند دستماییم و دست و دامن معصوم مرتضی

حافظ

لسان الغیب، حافظ در غزلی که زبانزد خاص و عام است، می گوید:

ای دل غلام شاه جهان باش و شاه باشپیوسته در حمایت لطف الاه باش
آن را که دوستی علی نیست، کافر استگو زاهد زمانه و گو شیخ راه باش
امروز زنده ام به ولای تو یا علیفردا به روح پاک امامان گواه باش

و در قصیده نخست که دیباچه دیوان نیز محسوب می شود، می گوید:

... نوشته بر در فردوس کاتبان قضانبی رسول و ولی عهد حیدر کرّار
امام جنی و انسی علی بُوَد که علیز کل خلق فزون است از صغار و کبار
علی، امام و علی، ایمن و علی، ایمانعلی، امین و علی، سرور و علی، سردار...
علی ز بعد محمد ز هر که هست، بهْ استاگر تو مؤمن پاکی، بکن بر این اقرار...

حافظ شیرازی در این اشعار، به پیروی از احادیث معتبر و روایت های متواتر، امام علی علیه السلام را ولی عهد رسول، امام انس و جن و برترین فرد پس از محمد صلی الله علیه و آله می داند.

کسایی مروزی

کسایی مروزی از شاعران قرن چهارم می گوید:

فهم کن گر مؤمنی فضل امیرالمؤمنینفضل حیدر، شیر یزدان، مرتضای پاک دین
فضل آن کس کز پیمبر بگذری، فاضل تر اوستفضل آن رکن مسلمانی، امام المتقین...
لافتی الاّ علی برخوان و تفسیرش بدانیا که گفت و یا که داند گفت جز روح الامین؟
آن نبی، وز انبیا کس نی به علم، او را نظیروین ولی، وز اولیا کس نی به فضل، او را قرین
آن چراغ عالم آمد، وز همه عالم بدیعوین امام امت آمد وز همه امت گزین

ناصر خسرو قبادیانی

ناصر خسرو، از شاعران قرن پنجم درباره غدیر می سراید:

با خرد باش یک دل و همسرچون نبی با علی به روز غدیر

و در چکامه ای بلند سروده است:

آن که معروف به او شد به جهان روز غدیروز خداوند ظفر خواست پیمبر به دعاش
هر خردمند بداند که بدین وصف علی استچو رسید این همه اوصاف به گوش شنواش

و نیز گوید:

ندانم جز این عیب مر خویشتن راکه بر عهد معروف روز غدیرم

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی از شاعران قرن دوازدهم می سراید:

آن طایر قدسم که چکد خون ز صفیرمبا درد و غم عشق سرشتند خمیرم...
مستی مرا نیست به دنبال خماریپیمانه کش میکده خمّ غدیرم...
می گویم و دانم که ره رسم و ادب نیستنامی که بُوَد صیقل زنگار ضمیرم
برهان ازل، فیض ابد، مظهر اولایمان من و دین من و هادی و پیرم
سلطان قدر، حیدر صفدر که ز مدحشبگرفته بلندی سخن عرشْ سریرم

ملک الشعرای بهار

ملک الشعرای بهار در وصف غدیر خم سروده است:

در غدیر خم امروز، باده ای به جوش آمدکز صفای او روشن، جان باده نوش آمد
وان مبشّر رحمت، باز در خروش آمدکان صنم که از عشاق، برده عقل و هوش آمد

با هیولیِ توحید، در لباس انسانی

در غدیر خم یزدان، گفت مَر پیمبـر راکز پی کمال دین، شو پذیره حیـدر را
پس پیمبر اندر دشت بر نهـاد منبـر رابرد بر سر منبر، حیدر فلک فر را

شد جهان دل روشن، زان دو شمس روحانی

گفت بشنوید ای قوم! قول حق تعالی راهم به جان بیاویزید گوهر تولاّ را
پوزش آورید از جان، این ستوده مولا رااین وصی بر حق را، این ولیّ والا را

با رضای او کوشید در رضای یزدانی

بأبی أنت و امّی بأبی أنت و امّی علی ای قبله حاجات علی ای قبله حاجات در این غم نگشوده است بأبی أنت و امّی کان نه سهل است و نه آسان بأبی أنت و امّی کر و کور است و عزازیل بأبی أنت و امّی3

سید محمد حسین شهریار

شهریار مُلْکِ شعر و سخن در غدیریه ای که به صورت مستزاد سروده می گوید:

یا علی نام تو بردم نه غمی ماند و نه همّی گوییا هیچ نه همّی به دلم بوده، نه غمّی تو که از مرگ و حیات، این همه فخری و مباهات گویی آن دزد شقی تیغ نیالوده به سمّی گویی آن فاجعه دشت بَلا هیچ نبوده است سینه هیچ شهیدی نخراشیده به شمّی حق اگر جلوه با وجه اَتَم کرده در انسان به خودِ حق که تو آن جلوه با وجه اَتَمّی منکر عید غدیر خم و آن خطبه و تنزیل با کر و کور چه عید و چه غدیری و چه خمّی معرفی کتاب

1. قطره ای از دریا، محمدحسین صفاخواه، انتشارات قدیانی، 2 جلد.

این کتاب، مجموعه داستان های کتاب ارزشمند الغدیر، اثر جاودانه علامه امینی است و با توجه به ساختار داستانی در نظر جوانان و عموم، خواندنی است.

2. حساس ترین فراز تاریخ، جمعی از دبیران دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.

بخشی از سرفصل های این کتاب عبارتند از: داستان غدیر، اهمیت غدیر در تاریخ، غدیر در کتاب خدا، عید غدیر، صحنه تاریخی غدیر، امواج غدیر و... .

3. غدیر، برکه ای و دریایی، جواد نعیمی، سازمان تبلیغات اسلامی.

این کتاب افزون بر قطعات زیبای ادبی درباره غدیر، در بخشی با عنوان چکاد بی کرانه دریا، به زندگی امیرمؤمنان علی علیه السلام پرداخته است.

4. دریا در غدیر، سید حسن ثابت محمودی (سهیل)، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی.

این کتاب مجموعه اشعار گوناگون غدیر در قالب های گوناگون است.

5. ارمغان غدیر، سید عبدالله فاطمی نیا، انتشارات سروش.

نوشتن چهل حدیث به عنوان سنتی برگرفته از اسلام، دانشمندان ما را از گذشته به این امر مفید وادار کرده است. همین سنت، استاد فاطمی نیا را به نگارش ارمغان غدیر خوانده که با همت انتشارات سروش به یک چهل حدیث زیبا تبدیل شده است.

6. بعثت، غدیر، عاشورا، محمدرضا حکیمی، فجر.

قلم استوار محمدرضا حکیمی، سابقه نیم قرن دفاع از ارزش ها را در پرونده خود دارد. نمایه های این کتاب به این شرح است: بعثت، غدیر، رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله ، شهادت امام علیه السلام ، ولادت امام مجتبی علیه السلام ، عاشورا، امام صادق علیه السلام ، امام زمان و... .

7. اسرار غدیر، محمدباقر انصاری، نشر مولود کعبه.

بخشی از فهرست مطالب این کتاب عبارتند از: گزارش تحلیلی و لحظه ای واقعه غدیر، گوشه ای از ناگفته ها، تحقیقی در خطبه غدیر، یک دوره کامل تاریخ غدیر، تصویری از تشکل جامعه اسلامی در دهه اول هجری و... .

غدیر در آیینه کتاب

این کتاب، آیینه ای است از کتاب های غدیری که در 304 صفحه، اطلاعات 267 کتاب را به زبان های فارسی، عربی، انگلیسی وارد و گردآوری کرده است.

برای رسانه

الف) متن برنامه

امروز بگو، مگر چه روز است؟تا گویمت این سخن به اکرام
موجود شد از برای امروزآغازِ وجود تا به انجام
امروز ز روی نصّ قرآنبگرفت کمال، دین اسلام
امروز به امر حضرت حقشد نعمت حق به خلق اتمام

* * *

حاجیان در طوافند. ابراهیم حج، تبر بر دوش، در اندیشه شکستن آخرین بت های سیاه است. زمزم، زمزمه می کند و نسیم، هروله کنان، سعی صفا و مروه در پیش گرفته و این همه، در جاری غدیر، به هم پیوسته اند تا دوباره بازوی وحی را در دست نبی به تماشا بنشینند و بر نگارینه تاریخ نقش کنند.

تاریخ به تماشای اقیانوس غدیر ایستاده است که می خروشد و گنداب های کهنه را از بستر بیدار می کند و با خود می برد. ابراهیم، تبر به دست ایستاده، مریم، آغوش گشوده، اسماعیل می خندد و هاجر، اشک شادمانی می چکاند و همه و همه توفندگی نگاه مردی از تبار آفتاب را تماشا می کنند که غدیر، میزبان اوست. همو که خورشید را مهمان کلبه کوچک بشر کرده است، بازوی جانشین او را در دست می فشرد و تاج ولایت را بر سرش می نهد. سلام خدا بر تو ای آخرین فرستاده و بر تو ای بهترین جانشین امت، علی علیه السلام .

* * *

هوا بسیار گرم است، به گونه ای که مردم لباس ها را زیر پا و روی سرشان گذاشته اند. نماز برپا شد و پیامبر بر بالای منبر ایستاد، ولی روی منبر دو نفر دیده می شوند که شگفت آور است؛ مردم با دقت نگاه می کنند.

آری، علی بن ابی طالب است. او چرا بالا رفته و کنار پیامبر خدا ایستاده است؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آیه تبلیغ را قرائت و سپس حدیث ثقلین را بیان کرد: «هان ای مردم! بر قرآن و عترت من پیشی نگیرید و در عمل به فرمان آن دو، کوتاهی نکنید که هلاک می شوید.» در این هنگام بود که دست مبارک علی، عشق دو عالم، بالا رفت و پیامبر فرمود: «ای مردم! سزاوارتر از مؤمنان از خود آنها کیست؟» همگی گفتند: خدا و پیامبر او داناترند. آن گاه فرمود: «خدا، مولای من و من مولای مؤمنان هستم و من به آنها از خودشان سزاوارترم. هان ای مردم! هر کس من سرپرست و مولای او هستم، علی مولای اوست. خداوندا! کسانی که علی را دوست دارند، دوست و کسانی که او را دشمن بدارند، دشمن بدار...».

* * *

چادرنشینی در مسجد مدینه نزد پیامبر آمد و عرض کرد: یا رسول الله! حاجیان قوم ما که در حجة الوداع همراه شما بوده اند، برای ما خبر آوردند که در بازگشت از حج در غدیر خم، ولایت و اطاعت علی علیه السلام را واجب کرده ای. آیا این دستوری از سوی توست یا از طرف خدا؟ حضرت فرمود: «از سوی خدا، و خدای تعالی، ولایت او را هم بر اهل آسمان و هم اهل زمین واجب کرده است».

* * *

حافظ ابوعبید هروی در تفسیر غریب القرآن روایت می کند: «پس از آنکه رسول خدا صلی الله علیه و آله در غدیر خم به امر الهی، ولایت علی علیه السلام را تبلیغ فرمود و این امر در همه جا شایع و منتشر شد، جابر بن نَضر بن حارث آمد و خطاب به پیامبر گفت: به ما از طرف خداوند امر کردی که به یگانگی خداوند و رسالت تو گواهی بدهیم و نماز و روزه و حج و زکات را انجام دهیم. همه را از تو پذیرفتیم، ولی تو به اینها بسنده نکردی، تا اینکه بازوی پسر عمّت را گرفتی و بلند کردی و او را بر ما برتری دادی و گفتی: من کنتُ مولاه فعلیٌّ مولاه. آیا این امر از طرف توست یا از سوی خداوند؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «قسم به خداوندی که معبودی جز او نیست، این امر از طرف خداوند است.» او پس از شنیدن این سخن، به سوی شتر خود روان شد، در حالی که می گفت: بار خدایا! اگر آنچه محمد صلی الله علیه و آله می گوید راست و حق است، بر ما سنگی از آسمان ببار یا عذابی دردناک به ما برسان!

هنوز به شتر خود نرسیده بود که سنگی از آسمان بر سرش فرود آمد و او را به دوزخ فرستاد.

* * *

بایستید که آفتاب، روشن شدن ستاره ای بی بدیل را مژده خواهد داد!

بایستید که امروز، نعمت تمام می شود و دین کامل... . و ایستادند؛ در کنار برکه ای که رسالت اقیانوس، در نگاهش می تپید. دست فاتح خیبر بالا می رود و آوایی در فضا می پیچد: «من کنتُ مولاه فهذا علیٌ مولاه».

* * *

ای کوچه ها سبز بپوشید! ای کبوتران فرود آیید و بام ها را فرش کنید! ای چشمه ها! پابرهنه تر از همیشه بجوشید. نخستین بارقه های امامت، بر پنجره های جانمان تابیدن گرفته است. او حنجره های مچاله را فریاد خواهد آموخت، خاک های یتیم را پدری خواهد کرد و تشنگان مهربانی را دست نوازش خواهد بود.

* * *

گل همیشه بهارم غدیر آمده استشراب کهنه ما در خم جهان باقی است
خدای گفت که اَکملتُ دینَکم، آنکنوای گرم نبی در رگِ زمان باقی است
قسم به خون گل سرخ در بهار و خزانولایت علی و آل، جاودان باقی است
گل همیشه بهارم بیا که آیه عشقبه نام پاک تو در ذهن مردمان باقی است

ب) متن زیرنویس

امام علی علیه السلام : غدیر، روز کمال دین است.

امام صادق علیه السلام : در روز غدیر، رضایت خداوند نهفته است.

امام صادق علیه السلام : خداوند روز غدیر را برای ما اهل بیت عید قرار داد.

امام رضا علیه السلام : روز غدیر، روز اندوه شیطان است.

امام رضا علیه السلام : عید غدیر، برترین عید خداوند است.

امام خمینی رحمه الله : روز عید غدیر روزی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وظیفه حکومت را معیّن فرمود و الگوی حکومت اسلامی را تا آخر تعیین فرمود.

غدیر، روزی است که آفرینش به داشتن علی بر خود بالید و با داشتن ولی، بالندگی آغاز کرد.

غدیر، نقطه تلاقی کاروان رسالت با طلایه داران امامت گرامی باد.

غدیر، باغستان ولایت علوی است که امت در ملکوت اندیشه هایش از آن پاسداری می کند.

ج) پرسش های کارشناسی

1. آیا طرح بحث جانشینی پیامبر تنها مختص واقعه غدیر بوده است؟

2. پیامبر در بیان فضیلت های علی علیه السلام به چه مواردی اشاره می فرماید؟

3. حجة الوداع یعنی چه؟

4. چرا به آخرین حج پیامبر، حجة البلاغ هم می گویند؟

5. چرا به عید غدیر، عید ولایت می گویند؟

7. آیا حادثه غدیر تنها سند جانشینی امام علی علیه السلام است؟ 

روز کتاب و کتابخوانی

 

 

انگیزه­های کتاب­خوانی

 

روی آوردن به کتاب­خوانی و استفاده از آموخته­های دیگران، مانند هر کار دیگری نیاز به انگیزه و شوق درونی فرد دارد. این کار به طور ناگهانی و فوری ایجاد نمی­شود؛ بلکه کاری است که نیاز به مداومت و صبر و حوصله و تمرکز و دقت دارد. تا احساس نیاز نباشد، انعکاس و پاسخی صورت نخواهد گرفت.  

بزرگ­ترین عامل ایجاد علاقه به کتاب و کتاب­خوانی، در دسترس بودن کتاب برای خواننده است. برای کسی که پیوسته به کتاب­های خوب دسترسی داشته باشد، همواره این فرصت فراهم است که به یکی از بزرگ­ترین گذرگاه­های فکری و تفریحی راه پیدا کند.  

آشنایی و انس فرد با کتاب و کتاب­خوانی، از خانواده آغاز می­شود. خانواده می تواند اثری عمیق بر عادت­های فرد و فرهنگ­سازی مطالعه داشته باشد. باسواد بودن والدین، موقعیت شغلی و اجتماعی خانواده، مسائل اقتصادی، نوع گرایش­های والدین، مسائل روانی خانواده، کیفیت برنامه­ریزی مطالعه، میزان دسترس به کتاب و کتاب خانه در منزل از جمله عوامل ایجاد انگیزه کتاب­خوانی در فرد است. نهاد دیگر تأثیرگذار بر ترویج فرهنگ کتاب­خوانی، مدرسه است. نقش مدرسه، وجود کتاب­خانه­های مناسب، کتابداران آشنا به روش­ها و فنون مطالعه، سوق دادن دانش­آموزان به فعالیت­های گروهی کتاب­خانه­ای و مطالعه و تحقیق، و معرفی تازه­های کتاب می­تواند در گرایش به مطالعه مؤثر باشد. 

همچنین اجتماع و رسانه­های گروهی در ترویج فرهنگ کتاب­خوانی نقش مهمی ایفا می­کنند. این وسایل که شامل روزنامه، مجله، کتاب و همچنین رادیو و تلویزیون و سینما می­شوند، بر یکدیگر تأثیر متقابل دارند و جذابیت تلویزیون و قابل حمل بودن رادیو و جنبه اجتماعی داشتن سینما از عوامل مهمی هستند که باعث جلب نظر افراد می­شوند و در الگوی مطالعه آنها تأثیر می­گذارند.  

 

آیین کتاب­خوانی

برای استمرار و دوام کتاب­خوانی به عنوان یک ارزش، نخست باید فرهنگ آن را آموخت. این کار نیز مستلزم رعایت آداب و اصولی است که اگر رعایت شود، به نتیجه مطلوب خواهد رسید. اولین موضوع مهم در کتاب­خوانی، داشتن هدف­های روشن و مشخص و برنامه از پیش تعیین شده است. منظور از داشتن برنامه این است که بدانیم کدام کتاب پایه و اصلی را اول بخوانیم و کدام کتاب فرعی را بعد مطالعه کنیم.  

یکی دیگر از آیین های خواندن کتاب، مطالعه منظم، مستمر و پی گیر است؛ یعنی هر روز وقت معینی را به این کار اختصاص دهیم. از نکات مهم دیگر، یادداشتبرداری است که باعث تمرکز حواس و یادگیری و اثربخشی بیشتر می­شود. برای این منظور باید محیط اطراف، کاملاً آرام و بدون سروصدا باشد که مطالعه در یک محل خاص، به ایجاد آمادگی ذهنی کمک می­کند.  

نکته درخور توجه دیگر این است که ابتدا پیش­گفتار، مقدمه و فهرست کتاب موردنظر را مطالعه کنیم که می­تواند شناختی همه­جانبه و برداشتی کلی نسبت به کل کتاب را به ما بدهد. مطالعه و تفکر، لازم و ملزوم یکدیگر هستند. مطالعه، وسیله یادگیری معرفت و تفکر، عامل ملکه ساختن آن در ذهن است و مطالعه اگر همراه با تفکر نباشد ثمری ندارد. به قول نظامی گنجوی  

می کوش به هر ورق که خوانی 

تا معنی آن تمام دانی 

روز بزرگداشت آیت الله علامه سید محمد حسین طباطبایی

 
علّامه عصر(بزرگداشت علامه سید محمدحسین طباطبایی رحمه الله )  
 

اشاره 

24 آبان، سالروز درگذشت فرزانه ای فرهیخته و عارفی کامل است که عمر 79 ساله خود را، برای شکوفایی معارف دینی و گسترش آن در جامعه انسانی هدیه نموده و با گذر از دانه و دام دنیایی، سبکبال با توشه ای گران سنگ چون تفسیر المیزان، به سوی یار پرکشید. بزرگداشت بزرگ مردی چون علامه سید محمدحسین طباطبایی، ارج گزاری به تمامی عالمان و دانشمندان دینی است که با سخت کوشی های خود، دانش، معنویت و روحانیت را به انسان ها تقدیم می دارند. روح پاکش مهمان سفره رحمت الهی باد.

 

حقیقت طلبی علّامه 

یکی از ویژگی های علمی علامه طباطبایی، حقیقت طلبی ایشان بود. در این باره نوشته اند: «مرحوم علامه طباطبایی، زندگی و سرمایه عمر خود را در راه حقیقت طلبی صرف کرد. ایشان، پیش از آنکه به دنبال جریان های رایج باشد، به دنبال حقیقت بود و هر گاه حقیقت را می یافت و با تأمل و تحقیق، چیزی را کشف می کرد، در بیان و اظهار آن تردید روا نمی داشت. ایشان، اهل هیاهو و جوسازی هم نبود و تنها از راه تدریس و گفتار و نوشتار معارف، نظرات خود را مطرح می ساخت». 

روش تدریس 

برخی از ویژگی های مربوط به تدریس علامه طباطبایی را می توان در پرهیز از پراکنده گویی؛ بیان مطالب عالی با عبارات کوتاه و رسا؛ تکریم مقام دانشمندان و احترام به مقام علمی آنان؛ توجه کامل به اشکال شاگردان و رعایت احترام آنان؛ فروتنی و متانت در پاسخ به پرسش ها و شتاب نکردن در جوابگویی و نکاتی مانند آن، بیان کرد. 

توجه به اندیشه های متفکران غیرمسلمان 

یکی از ویژگی های علامه طباطبایی، توجه به تحقیقات و یافته های دیگر دانشمندان در دانش های گوناگونِ روز بود. ایشان در عین تسلّط بر فلسفه و عرفان و متون اسلامی، هرگز خود را در این محدوده محصور نساخت، بلکه مرزهای معرفت و تحقیق را تا منابع غیراسلامی نیز گسترش داد و معتقد بود که «باید جهان را شناخت و نباید خود را در برج های خویش محصور و منزوی کرد». آشنایی علامه با معارف دیگر مکتب ها و حوزه های فکری دیگر، سطحی نبود و عمق و غنای بالایی داشت. 

ترویج نویسندگی 

یکی از خدمات بزرگ علامه طباطبایی به جامعه دینی زمان خود، پرورش و تربیت تنی چند از نویسندگان بود. یکی از شاگردان ایشان می گوید: «در سال 1335که حملات و تبلیغاتِ مادی گری در ایران افزایش یافته بود و هیچ مقاله دینی و نشریه علمی در ایران وجود نداشت که پاسخ گوی نیازهای روز باشد، استاد (علامه طباطبایی) انجمنی متشکل از فضلای آن روز حوزه به وجود آورد و از آنان، نویسندگی و تنظیم مقالات در موضوعات مختلف را درخواست کرد. طرح موضوع توسط خود استاد انجام می گرفت و نگارش مقالات بر عهده دیگران بود که شهید مطهری، شهید قدوسی وامام موسی صدر از شمار کسانی بودند که اولین مقالات را تهیه و تنظیم کردند». 

عیب پوشی 

یکی از شاگردان علامه طباطبایی می گوید:

«از خصوصیات علامه طباطبایی، این بود که هیچ گاه از کسی بدگویی نمی کردند. در طی 35 سال ارتباط با ایشان، جز بدگویی از دربار و رژیم طاغوت، حتی یک بار هم بدگویی کسی را از ایشان نشنیدم ؛ علّامه، عیب کار کسی را اظهار نمی کرد.

همچنین از جمله درس هایی که من از این مرد بزرگ گرفتم، این بود که در همه لحظات، مراقب خویش بود و کنترل خود را به دست داشت. خدا شاهد و گواه است که در این مدت از ایشان، حتی یک بار غیبت کسی و یا کلمه ای تعریف و تمجید از خودشان نشنیدم». 

زندگی قرآنی 

اُنس و آشنایی علامه طباطبایی با ژرفای معارف قرآنی، از او عالمی ربّانی ساخته بود که جلوه های رفتاری اش، همگی از تأثیرپذیری از قرآن حکایت داشت. همراهان علامه و شاگردان ایشان در باره استاد خود چنین می گویند: «سیره زندگی علامه طباطبایی با قرآن آمیخته بود؛ یعنی با قرآن زندگی می کرد، با قرآن می اندیشید، شاگرد خوب قرآن بود، با قرآن معارف الهی را در می یافت، با قرآن سخن می گفت، و با قرآن مطلب می نوشت ؛ یعنی تمام شئون زندگی این عالم ربانی را، وحی خدا رهبری می کرد». 

دگرگونی با تلاوت آیات 

یکی از همراهان علامه طباطبایی که در نگارش و ترجمه تفسیر المیزان در کنار علامه بود، درباره تأثیرپذیری علامه طباطبایی می نویسد: «علامه طباطبایی، قرآن را در خود پیاده کرده بود. وقتی در تفسیر قرآن کریم به آیات رحمت یا غضب و یا آیات توبه برمی خوردیم، ایشان متقلب می شد و اشکش جاری می گشت و سعی می کرد آن را از من مخفی نگه دارد. یک بار در زمستان، پشت کرسی نشسته بودیم و به مقابله تفسیر فارسی با عربی می پرداختیم که به آیه ای در باب توبه و رحمت پروردگار و آمرزش گناهان رسیدیم، ایشان نتوانست به گریه بی صدا بسنده کند و سرش را پشت کرسی پایین آورد و شروع کرد به بلند گریه کردن». 

افتادگی آموز اگر طالب فیضی 

مرحوم علامه جعفری، درباره یکی از ملاقات هایش با علامه طباطبایی، خاطره ای شیرین دارد: «روزی به قصد دیدار علامه طباطبایی به منزلشان رفتم و درِ خانه را زدم. پیرمری در را باز کرد. گفتم: آقا تشریف دارند. گفتند: بله. گفتم: به ایشان عرض کنید اگر حالشان مساعد باشد، به خدمت ایشان برسم. آن شخص رفت و پس از بازگشت مرا به یک اتاق راهنمایی کرد. پس از لحظاتی مرحوم علامه آمدند و پس از سلام و احوال پرسی گفتند: چون در حال تشرف به مشهد مقدس هستم، فرش های اتاق را جمع کرده ایم. صبر کنید بروم و قالیچه ای بیاورم تا روی آن بنشینیم. من دست ایشان را گرفتم و گفتم: نیازی نیست و عبا را از دوش خود برداشتم و پهن کردم و گفتم: بفرمایید. آن انسان وارسته با یک قیافه ملکوتی که هرگز از یاد نمی برم فرمود: «در این موقع عمرم، درس آموزنده ای به من آموختی». من عرض کردم: این جمله هشداردهنده شما، خیلی آموزنده تر و سازنده تر از سخن من بود. 

دلداده خاندان وحی 

درباره علاقه بسیار علامه طباطبایی به اهل بیت علیهم السلام نوشته اند: علامه طباطبایی، علاقه و شیفتگی خاصی نسبت به ائمه طاهرین علیهم السلام داشتند. وقتی نام یکی از آنها برده می شد، اظهار تواضع و ادب در چهره ایشان نمایان می شد. ایشان نسبت به امام زمان(عج) تجلیل خاصی داشتند و مقام و منزلت حضرت رسول اللّه و حضرت صدیقه کبری را فوق تصور می دانستند و یک نحو خضوع واقعی نسبت به آن بزرگان داشتند و مقام و منزلت آنان را ملکوتی دانسته و به سیره و تاریخ آنها کاملاً آگاه بودند. 

بر آستان کوی دوست 

یکی از ویژگی های علامه طباطبایی، ارادت و احترام ویژه نسبت به اهل بیت علیهم السلام بود. یکی از شاگردان ایشان در این باره می گوید: «علامه، نسبت به اهل بیت، به ویژه حضرت علی علیه السلام تا سر حد عشق دلبستگی داشتند. هیچ به خاطر ندارم که از اسم هر یک از ائمه علیهم السلام بدون ادای احترام گذشته باشند. در مشهد که همه ساله مشرف می شدند و تابستان را در آنجا می ماندند، وقتی وارد صحن حرم رضا علیه السلام می شدند، بارها می دیدم که دست های لرزان را روی آستانه در می گذاشتند و آستان در را می بوسیدند. گاهی که از محضرشان التماس دعایی در خواست می شد، می گفتند: «بروید از حضرت بگیرید، ما اینجا کاره ای نیستیم، همه چیز اینجاست». 

دلیل علاقه شهید مطهری رحمه الله  

استاد شهید مرتضی مطهری، چنان از علامه طباطبایی تمجید می کردند که در هنگام یاد از علامه، تعبیر «روح و جانم فدای او» از ایشان شنیده می شد. خود شهید مطهری درباره علت علاقه و ارادت به علامه طباطبایی می گویند: من فیلسوف و عارف بسیار دیده ام و احترام مخصوص من به ایشان (علامه طباطبایی) نه به خاطر این است که ایشان یک فیلسوف است، بلکه احترامم به این جهت است که او عاشق و دلباخته اهل بیت است. علامه در ماه رمضان، روزه خود را با بوسه بر ضریح مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام افطار می کرد. ابتدا پیاده به حرم مطهر مشرف می شد، ضریح مقدس را می بوسید، سپس به خانه می رفت و غذا می خورد. این ویژگی اوست که مرا به شدت شیفته ایشان نموده است». 

شوخ طبعی 

یکی از دانش پژوهان محضر علامه طباطبایی، درباره شوخ طبعی علامه، خاطره ای چنین دارد: در مشهد مقدس، روزی برای دیدن علامه وارد منزل ایشان شدم. دیدم ایشان روی تشکی در اتاق نشسته اند. با ورود من، علامه از روی تشک برخاست و مرا به نشستن روی آن تعارف کرد ولی من از نشستن خودداری کردم. من و ایشان مدتی هر دو ایستاده بودیم تا اینکه علامه فرمودند: بنشینید تا من جمله ای عرض کنم. من ادب کرده و اطاعت کردم و روی تشک نشستم. ایشان نیز روی زمین نشسته و فرمودند: «جمله ای را که می خواستم عرض کنم این است که آنجا نرم تر است». 

نظم علامه 

یکی از شاگردان علامه طباطبایی درباره نظم استادشان می گوید: علامه طباطبایی بسیار منظم بود. غالبا قبل از شاگردان در کلاس درس حاضر می شد. دقیقه ای تخلف نمی کردند و تا دقیقه آخر هم درس می دادند و این برنامه دایمی ایشان بود. در برف و سرما، در طول ده و دوازده سال یادم نمی آید که ایشان یک دفعه هم درس را تعطیل کند. اتفاق می افتاد که ساعت ها مطالعه یا فکر می کرد و یا می نوشت. نظم و پشتکار زیادی داشت. 

انضباط در فراگیری علم 

مرحوم آیت اللّه احمدی میانجی، درباره یکی از خاطراتش از علامه طباطبایی می گوید: یکی از خاطراتی که از ایشان (علامه طباطبایی) به یاد دارم، این است که می فرمود: دوازده سال نجف بودم و در این سال ها، تنها دوازده روز درس را تعطیل کردم، یعنی سالی یک روز. در طول سال فقط روز عاشورا را تعطیل می کردم. به ایشان عرض کردم: خسته نمی شوید؟ فرمود: علم همچون باغ است. اگر در این باغ خسته شوم، به باغ دیگر می روم. ایشان وقت را مثل طلا می دانست و از اوقاتش در نجف و قم استفاده کامل می کرد. روزی می فرمود: من در شبانه روز شش ساعت را صرف خوردن، خوابیدن و عبادات می کنم و هیجده ساعت هم مشغول تفکر هستم. 

طراحی مدرسه 

یکی از ویژگی های علامه طباطبایی، تسلط بر برخی از دانش ها مانند ریاضی و نجوم بود تا آنجا که در طراحی یکی از مدارس بزرگ حوزه علمیه قم، به نام مدرسه حجتیه، که هم اکنون ینز محل تحصیل طلاب علوم دینی است، نقش به سزایی داشتند. مهندسان، نقشه ساختمانیِ این مدرسه را زیر نظر ایشان طرح و اجرا می کردند و ایشان بر کارشان نظارت داشت، نقشه ها را می دید و اشکالات آنان را متذکر می شد. 

تجلیل از همسر 

دختر بزرگوار علامه طباطبایی، درباره ارتباط عاطفی ایشان با همسر خود می گوید: رفتار علامه با مادرم بسیار احترام آمیز و دوستانه بود. همیشه طوری رفتار می کردند که گویی مشتاق دیدار مادرم هستند و ما هرگز اختلافی بین آن دو ندیدیم. پدرم همیشه از گذشت و تحمل مادرم تمجید می کرد و می گفت: از اول ازدواج، همیشه با هم یک رنگ و یک دل بوده ایم. پدرم هرگز از رفتار خوب خود حرفی نمی زد و همه خوبی ها را به مادرم نسبت می داد. حتی بعد از فوت مادر، ایشان همیشه از مادرم به نیکی یاد می کردند و می گفتند: این زن بود که مرا به اینجا رساند. او شریک من بوده است و هر چه کتاب نوشته ام، نصفش مال این خانم است. 

عظمت علامه 

یکی از بزرگان که از جرعه نوشان محضر علامه طباطبایی بوده، می گوید: در روز عیدی، عده ای از افراد از قشرهای مختلف، نزد علامه آمده بودند. کنارم جوانی بود که محو عظمت علامه شده بود. چند دقیقه مجلس به سکوت برگزار شد و ابهت خاصی در آن بود. یک وقت آن جوان بی اختیار اشک از چشمانش جاری شد و گفت: من تعجب می کنم که چگونه زمین سنگینی این مرد (علامه طباطبایی) را تحمل می کند. این جمله عجیبی بود که من از آن جوان شنیدم و حقیقت هم همین بود. انسان یک احساس عظمت و ابهتی در وجود علامه می کرد که وصف کردنی نیست. 

آخرین نصیحت 

یکی از استادان اخلاق، در خاطره ای از آخرین ملاقات با استاد خود، علامه طباطبایی می گوید: آخرین جلسه ای بود که با گروهی از بزرگان، خدمت علامه رفتیم. حال ایشان خوب نبود. به احترام جمع نشست، ولی حرف نمی زد. جلسه طول کشید. بعداز آن جلسه، حال ایشان بد شد و ایشان را به بیمارستان بردند. لحظات آخر عمر شریف علامه بود که به ملاقات ایشان رفتیم. ما که از اتاق بیرون آمدیم، از قول خانم ایشان نقل کردند که لحظه مرگ، ایشان چشم ها را باز کرد و به گوشه ای خیره شد و آن گاه سه مرتبه فرمود: توجه! توجه! توجه! و از دنیا رفتند. این جمله، یادآور نصیحت همیشگی ایشان بود که شاگردان خود را به مراقبت و پاسبانی از حریم دل دعوت می کردند و آن را چون تخم سعادتی می دانستند که می بایست در مزرعه دل کاشت. 

مجموعه معارف 

مقام معظم رهبری، حضرت آیت اللّه خامنه ای، در قسمتی از پیام خود به مناسبت سالگرد ارتحال علامه طباطبایی، ایشان را چنین ستودند: «او (علامه طباطبایی) مجموعه ای از معارف و فرهنگ اسلام بود، فقیه بود، حکیم بود، آگاه از اندوخته های فلسفی شرق و غرب بود، مفسّر قرآن بود، از علوم اسلامی، یعنی علومی که از اسلام نشأت گرفته، یا از آن تغذیه کرده است، مطلع بود... شخصیت او، در لابه لای این دانستنی های بسیار، به کمک ریاضتی مداوم و درازمدت پرورده، صیقل یافته و پرداخته شده بود. از کسانی بودکه تنها مکتب جامعی چون اسلام می تواندامثال او را در دامان پربرکت خویش پرورش دهد». 

ولادت حضرت امام علی النقی الهادی (ع)

ولادت امام هادی علیه السلام 

ولادت دهمین اخترتابناک آسمان امامت و ولایت امام هادی (ع) مبارک باد.


ولادت امام
نام شریف دهمین امام شیعیان حضرت امام هادی علیه السلام، علی است. در میان القاب فراوان آن امام، «هادی» شهرت بیشتری دارد. کنیه امام هادی علیه السلام ابوالحسن است. سال ولادت حضرت هادی 212 یا 214 هـ.ق است و محل ولادتش، جایی به نام صریا در نزدیکی مدینه .

پدر بزرگوار امام هادی، حضرت امام محمد جواد علیه السلام است و مادر بزرگوارش بانویی به نام سمانه مغربیه. از دوران کودکی امام هادی جز چند واقعه، چیزی در تاریخ ثبت نشده است. با شهادت امام جواد علیه السلام در سال 220 هـ.ق، حضرت هادی در سن هشت یا شش سالگی به امامت رسیدند.

اگر چه حضرت هادی 42 سال بیشتر عمر نکرد، اما دوران 34 ساله امامت او نسبت به دوران امامت برخی دیگر از ائمه علیهم السلام طولانی‌تر است. پدر بزرگوار امام هادی علیه السلام در مواردی به امامت فرزندش تصریح فرموده است. امام هادی به‌دلیل قابلیت و لیاقت و عنایت الهی، از جایگاهی رفیع نزد خداوند برخوردار است.


امامت در کودکی و حاکمان معاصر دوران امامت حضرت هادی علیه السلام همزمان بود با سلطه‌ی شش تن از حاکمان عباسی، و همین موضوع، شرایط ویژه‌ای را برای او ایجاد کرد. از طرفی امام می بایست در شرایط خفقان و ارعاب حکومت عباسی، به رسالت الهی خویش عمل کند که ارتباط با یاران و دوستان و هدایت آنان گوشه‌ای از این رسالت مهّم محسوب می‌شد؛ و از طرفی به گونه‌ای عمل کند که حساسیّت حاکمان عباسی برانگیخته نشود .

بر این اساس دوران سی و چهار ساله امامت امام هادی اگر چه طولانی است اما وی به علت محدودیت‌های ایجادشده از ناحیه حاکمان عباسی، پیوسته در مراکز نظامی تحت نظر و مراقبت ویژه بود و کمتر امکان ارتباط علنی و آزاد با یارانش را داشت .

تبعید امام به سامراء ، یکی از از فشارهایی است که حکومت عباسی علیه وی اعمال کرده بود؛ و علت این که به امام هادی و نیز به فرزندش امام حسن عسکری علیه السلام عسکرین می گویند حضور اجباری و ناخواسته این دو بزرگوار در محلّه‌های نظامی و تحت مراقبت نیروهای امنیتی و دستگاه ستم‌پیشه‌ی عباسی بوده است.


فضایل امام
در چنین وضعیتی، امام هادی علیه السلام به تناسب موقعیت‌های مختلف مکانی و زمانی، گاهی با استفاده از نفوذ معنوی و تاثیر فوق‌العاده نفسانی خویش صحنه هایی را برای اتمام حجت و تبیین حق و هدایت افراد به تماشا می‌گذاشتند.

درایت و بینش توحیدی و برخورد اصولی و حکیمانه امام در زمان حکومت عباسیان باعث شد که دقیق‌ترین و عالی‌ترین معارف توحیدی و اعتقادی برای جهان اسلام به یادگار بماند.

گذشته از پاسخ امام هادی علیه السلام به پرسش‌های گوناگون مردم و نیز احتجاجات آن حضرت در زمینه‌های مختلف، زیارت معروف به جامعه کبیره که معرّفی و تبیین مقامات امامان معصوم علیهم السلام است نیز از سخنان ارزشمند به‌جا مانده از آن امام بزرگوار است.

حضرت هادی همچون سایر امامان شیعه در دوران امامت خود نمونه‌های فراوانی از معجزات ، مکارم اخلاق، استجابت دعاها. کلمات و سخنان حکیمانه آموزنده و حیات‌بخش در زمینه های متنوع را در تاریخ به ثبت رساندند.


همسر و فرزندان: حضرت هادی علیه السلام حدود هجده سالگی یعنی تقریباَ در سال 230 هـ. ق با زنی به نام حدیث یا سوسن ازدواج کرد که ثمره این ازدواج امام حسن عسکری علیه السلام است. 

فرزندان دیگر امام هادی عبارتند از

 حسین، محمد، جعفر کذّاب و دختری به نام علیّه یا عایشه.
حضرت هادی علیه السلام برادری به نام موسی مبرقع دارد و نیز دو خواهر به نام‌های فاطمه وامامه.

 شهادت

امام هادی سرانجام پس از 42 سال زندگی سراسر رحمت و برکت در سال 254 هـ. ق در سامراء توسط حاکمان ستمگر عباسی به شهادت رسید و در همان شهر به خاک سپرده شد.

هبوط...

هبوط ... 

-و چه سخت و طولانی بود گذر بر وادی حیرت ! 

مرگی که یک عمر طول کشید !!  

غربت وطنم بود و آفتاب پدرم ، کویر آتش خیز مادرم ، با سرانگشتان نوازشگر باران اشک روییدم ، وبا گریه ها ی ابرهای اندوهبار سیراب نوشیدم ، و در خاک پربرکت و حاصلخیز درد ریشه بستم ، وبا رنج پروردم ، ودر انتظار قد کشیدم ، تنهایی خانه ی دلم شد و انزوا بسترش ، و یأس گهواره اش ، و آرزوی بی امید پیر قصه گویش و شعر شیر پستانهای دایه اش ، و بی کسی آغوش آرام بخششش ، و عطش آب خوشگوارش ، و افسانه شیرینی کامش و خیال حکایتگر معشوقش و اسطوره تاریخش و غصه خاطره ساز آینده اش و کلمات نوازشگران خوب و مهربانش و قلم جبریل پیام آورش و دفتر میعادگر محرمش و شب نخلستان خلوت نالیدنش ، دوست داشتن آموزگارش و ایمان مکتبش و قربانی امتحانش و جدایی سرود هر سحرش و فرار زمزمه ی هر روزش و عشق ورد هر نیمه شبش و رهایی مذهبش و صخره و مهتاب میعادگرش و بهشت سرمنزل آرزوهایش... 

پایان 

((دکتر علی شریعتی)) 

 

علی : شالوده ی مهر و محبت

عالم صدف است و فاطمه گوهر او 

گیتی عرض است و این  گوهر جوهر او 

در قدر و شرافتش همین بس که ز خلق  

احمد پدر است و مرتضی شوهر اوست 

 

علی زیباترین نام جهان است... 

هزار و هفتصد سال است که همه ی هنرمندان ؛ چهره نگاران ؛پیکره سازان بشر ؛ در نشان دادن سیما و حالات مریم مقدس هنرمندیهای اعجازگری کرده اند .  

اما مجموعه ی گفته ها و اندیشه ها و کوشش ها و هنرمندیهای همه در طول این قرنهای بسیار ؛ به اندازه ی این یک کلمه نتوانسته اند عظمتهای مریم مقدس را بازگویند که : 

(( مریم مادر عیسی است )) 

ومن خواستم با چنین شیوه ای از فاطمه بگویم : باز درماندم : 

خواستم بگویم فاطمه دختر خدیجه ی بزرگ است ؛ دیدم که فاطمه نیست . 

خواستم بگویم که فاطمه دختر محمد است ؛ دیدم که فاطمه نیست . 

خواستم بگویم که فاطمه همسر علی است ؛ دیدم که فاطمه نیست . 

خواستم بگویم که فاطمه مادر حسنین است ؛ دیدم که فاطمه نیست . 

خواستم بگویم که فاطمه مادر زینب است ؛ باز دیدم که فاطمه نیست . 

نه ؛ این ها همه هست و این همه فاطمه نیست . 

فاطمه ؛ فاطمه است... 

(معلم شهید دکتر علی شریعتی) 

 

سخنی از این معلم شهید :هراس من از مرگ نیست ، هراس من از بیهوده زیستن است

یا علی گفتیم و عشق آغاز شد

حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود 

خلقت از روز ازل مدیون عطر  یاس بود 

ای که ره بستی میان کوچه ها از فاطمه 

گردنت را می شکست آنجا اگر عباس بود 

378148997.jpg 

یا گوهر پنهان بقیع ادرکنی...

سالگرد ازدواج حضرت امیرالمومنین و حضرت زهرا

 

از فاطمه اکتفا به نامش نکنید  

نشناخته توصیف مقامش نکنید 

هرکس که در او محبت زهرا نیست 

علامه اگر هست سلامش نکنید 

تقدیم به یگانه هستی آفرینش و یگانه مولود کعبه