سرم را شاید گرم کنند دیگران!
اما وقتی تو نیستی هیچ کس دلم را گرم نمی کند...!!!
دیشب خدا را دیدم می گریست؛من هم گریستم!
هر دو یک درد داشتیم...
آدم ها!!!
چه فرقی دارد شهر ما خانه ما باشد یا نه؟
وقتی تو نه در شهر ما هستی ونه در خانه!!!
دیگر نمی نویسمت...
هر کس به چشم هایت نگاه کند!
تو را می خواند.....
همین مسیر را مستقیم بروی به دو راهی می رسی!
یک راه به من ختم می شود...
آن دیگری به ختم من!!!
برای دلم گاهی پدر می شوم!
خشمگین می گویم : بس کن!
تو دیگر بزرگ شدی.....
ساعت چیست؟؟؟
اختراع غریبی است که جای خالیت را به رخ دلتنگی هایم می کشد!
هر چیزی زمانی ارزشی دارد!
نفسمم که باشی...
دیر برسی من رفته ام!!!
لبخندش را تقسیم کرد...
خنده اش به من رسید!
لب هایش به دیگری.................
در باز و بسته شد!
حتما باز باد شوخیش گرفته....
ادای آمدنت را در می آورد!!!